خاطرات عنکبوت
مامان: عزیزم، تو دیگه جوون شدی. باید مسئولیت پذیر باشی و کار کنی.
من: مامان من بزرگ شدم، خودم میدونم چیکار کنم.
مامان: کوچولوی من، تو در مسیرت به نصیحت من نیاز داری، تا راهنماییت کنم که چطور داشتههات رو سرمایهگذاری کنی، و از منابع آسیب بهت هشدار بدم.
من (بعد از تجربه): کسی که پادشاهی چون تو داشته باشد، عزیزم، و از نصیحت تو پیروی کند، موفق و هدایت خواهد شد.
دفتر خاطرات عنکبوت: داستانهای هیجانانگیز درباره یک عنکبوت کوچک، در حالی که مادرش او را در مسئولیت بزرگ شدن راهنمایی میکند.